• وبلاگ : داغ عشق
  • يادداشت : طواف عشق
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    باز هم سلام

    يادم رفت عرض كنم

    كلا شعر زيبايي بود ... اون دو بند را هم تا حالا نشنيده بودم .. استفاده كردم ...

    دعا يادتان نرود ها؟
    حتما اين بيچاره را هم ياد كنيد ....

    جاري باشيد
    ياحق

    پاسخ

    سلام!ممنون از محبت شما،محتاجم به دعاتون،ياعلي

    سلام

    خوب من برگشتم و كسي هم زنبيل ما را جابجا نكرده!

    در مورد شعر زيبايي كه نوشتيد مي خواستم اصلاحاتي را جسارتا خدمتتان عرض كنم:
    البته در مورد بند اول كه از حاج غلامرضا سازگار است و در ادامه همان مثنوي كه من دارم كم كم در انتهاي مطالبم مي نويسم
    بقيه بند ها را نمي دانم از كيست ....

    ...
    دور دوم در مطاف داورش ... شد فداي دوست دست ديگرش.

    دور چارم داشت عزم ترك سر

    با زبان حال مي گفتش بتول ... آفرين عباس من حجت قبول

    بهر آن لب تشنه دريا خون گريست
    ديده صحرا دل هامون گريست

    چشم ثار الله همچون چشم مشك
    ريخت اشك و ريخت اشك و ريخت اشك

    كاي به خون آغشته چشمي باز كن
    يك برادر گوي و خواب ناز كن

    بقيه اش باشد ان شا الله در نوبت خودش در ادامه مباحث تقديمتان مي كنم.

    جاري باشيد
    يا حق

    سلام

    زنبيل من اينجا باشه .. ميرم و چند دقيقه ديگه بر مي گردم

    جاري باشيد
    يا حق