سلام
خوب من برگشتم و كسي هم زنبيل ما را جابجا نكرده!
در مورد شعر زيبايي كه نوشتيد مي خواستم اصلاحاتي را جسارتا خدمتتان عرض كنم:البته در مورد بند اول كه از حاج غلامرضا سازگار است و در ادامه همان مثنوي كه من دارم كم كم در انتهاي مطالبم مي نويسم بقيه بند ها را نمي دانم از كيست ....
... دور دوم در مطاف داورش ... شد فداي دوست دست ديگرش.
دور چارم داشت عزم ترك سر
با زبان حال مي گفتش بتول ... آفرين عباس من حجت قبول
بهر آن لب تشنه دريا خون گريست ديده صحرا دل هامون گريست
چشم ثار الله همچون چشم مشك ريخت اشك و ريخت اشك و ريخت اشك
كاي به خون آغشته چشمي باز كن يك برادر گوي و خواب ناز كن
بقيه اش باشد ان شا الله در نوبت خودش در ادامه مباحث تقديمتان مي كنم.
جاري باشيد يا حق