سفارش تبلیغ
صبا ویژن
...منوی اصلی...

...یاثارالله-ع...

...لوگوی وبلاگ...

...نوای دل...

بسم رب الحسین(ع)

سلام!
امام حسین را جوری دیگر بشناسیم!

مهاتما گاندى (رهبر استقلال هند) :
من زندگى امام حسین ، آن شهید بزرگ اسلام را بدقت‏خوانده‏ام و توجه کافى به صفحات کربلا نموده‏ام و بر من روشن شده است‏که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد،بایستى از سرمشق امام حسین‏پیروى کند.

چارلز دیکنز (نویسنده معروف انگلیسى):
اگر منظور امام حسین جنگ در راه‏ خواسته‏هاى دنیایى بود ، من نمى‏فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه اوبودند؟پس عقل چنین حکم مى‏نماید که او فقط بخاطر اسلام ، فداکارى خویش راانجام داد.

توماس کارلایل (فیلسوف و مورخ انگلیسى):
بهترین درسى که از تراژدى کربلامى‏گیریم، اینست که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند.آنها با عمل‏خود روشن کردند که تفوق عددى در جایى که حق با باطل روبرو مى‏شود اهمیت‏ندارد و پیروزى حسین با وجود اقلیتى که داشت،باعث‏شگفتى من است.

فردریک جیمز :
درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگرى این است که در دنیا اصول ابدى عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین‏مى‏رساند که هر گاه کسى براى این صفات مقاومت کند و بشر در راه آن پافشارى‏نماید،آن اصول همیشه در دنیا باقى و پایدار خواهد ماند.

واشنگتن ایروینگ (مورخ مشهور آمریکایى):
براى امام حسین‏«ع‏» ممکن بود که‏زندگى خود را با تسلیم شدن اراده یزید نجات بخشد ، لیکن مسؤولیت پیشوا ونهضت بخش اسلام اجازه نمى‏داد که او یزید را بعنوان خلافت بشناسد.او بزودى‏خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال‏بنى امیه آماده ساخت . در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روى ریگهاى‏تفتیده عربستان، .  روح حسین فنا ناپذیر است.اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى ‏شهسوار من ، اى حسین!

توماس ماساریک :
اگر چه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح مردم رامتاثر مى‏سازند،ولى آن شور و هیجانى که در پیروان حسین‏«ع‏»یافت مى‏شود درپیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابرمصائب حسین‏«ع‏»مانند پر کاهى است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.

جرج جرداق(دانشمند و ادیب مسیح):
وقتى یزید،مردم را تشویق به قتل حسین ومامور به خونریزى مى‏کرد،آنها مى‏گفتند:«چه مبلغ مى‏دهى؟»اما انصار حسین به‏او گفتند:ما با تو هستیم.اگر هفتاد بار کشته شویم ، باز مى‏خواهیم در رکابت جنگ ‏کنیم و کشته شویم.

*اللهم ارزقنا زیاره الحسین فی الدنیا و الاخره

یاعلی مدد



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :خادمه الحسین(ع)::[یاحسین-ع]


    بسم ا.... 

      

    سلام بر تو ای فرستاده خوبی ها، ای مهربانترین فرشته خاک
    تو از ملکوت آسمان به زمین فرا خوانده شدی تا انسان را با معنای واقعی اش آشنا کنی
    تو آفتاب روشن حقیقت بودی در شام تیره زندگی از مشرق دلها برآمدی. ای کامل ترین آفریده، ای بهانه آفرینش
    هجران تو هستی را به تب و تاب انداخته است و چوبه تابوت فراقت، بر شانه های آسمان سنگینی می کند که این گونه پیشانی در چین و چروک ابرهای پر باران کشیده است.
    گهواره زمین و روانداز آسمان، خالی شدن بستر خود را از دُردانه هستی باور ندارد و مانند دل غم گرفته رهروانت، اندوهگین است.
    شعله های غم، از خارزار پر التهاب زمانه سر می کشد.
    فرشتگان به سوگ نشسته اند و قیامت اندوه به پا شده است و اکنون، آسمان تب دار غروب جان گداز توست.
    اما در این پاییز هیچ پرچمی همانند پرچمی که تو برافراشتی به اهتزار درنیامده است. نامت در جاری همه اعصار، جاودانه شده است.
    ای رسول مطهر خدا! تو رفتی و اهل بیت گرامی ات اسیر کینه ها و ستمکاری ها شدند. 

    نامردمان، حسن علیه السلام، آن سید جوانان اهل بهشت، آن خلق نیکوی محمدی، آن اسطوره صبر و بندگی را با جگری تفتیده از نامهربانی دشمن خانگی اش، شهد شهادت نوشاندند و باز هم مدینه را خاک سیاه اندوه فرا گرفت و دوباره گرد و غبار غم بر دیوارهای گلین خانه نشست. باد غربت در کوچه باغ های خزان زده شهر، خود را به در و دیوار می زند و آواره مصیبت روح جاودانی صبر، امام مجتبی علیه السلام است.
    حسن علیه السلام، این سید جوانان اهل بهشت، این خلق نیکوی محمدی، این اسطوره صبر و بندگی، در آستانه رواق خون رنگ شهادت ایستاده و با جگری تفتیده از نامهربانی دشمن خانگی اش، عزم پر کشیدن تا بی کران عرش خدا را دارد
    عرشیان همه در سوگ فرزند زهرا سلام الله علیها می نالند و یکدیگر را در این اندوه سترگ تسلی می دهند و سلام می دهند به آن تنهاترین سردار منظومه غربت، به آن روح سبز و جاری بخشندگی و بردباری، کریم آل طاها (ع).

     و خورشید، در حال غروب است............
    و هفت ستاره روشن در آسمان، آغوش گشوده هشتمین اخترند.
    کبوتران بال می زنند آسمانی را که چشم هایمان سال هاست به آن دوخته شده،
    صدای بال کبوتران در صدای سنج عزاداران می پیچد و خواب مسموم انگورهای پیچیده بر خوشه های حادثه آشفته می شود،
    خورشید، ذره ذره در عطش چشم هایش رسوب می کند...
    ای آشنای غریب
    ای عصمت هشتم! کوچه های نیشابور، هنوز بوی کلام عطرآگین تو را دارد.
    هر روز که خورشید خراسان، سینه ریز زرینش را از شوق می درد و انبوه دانه های طلایی اش از فراز آسمان بر حَرَمت می پاشد، کبوتر دل، بهانه کنان به سوی حرم تو پر می کشد؛ همان کبوتری که هر روز، به سوی دانه های مِهری می رود که برایش می پاشی هوای صحن و سرای تو، پُر از زمزمه است و آسمان آکنده از ذرات لطیف حضوری است که چهره زائران خسته را می نوازد.
    در بارگاه تو، هیچ کس غریب نیست!!
    سلام بر تو ای آشنای غریب! سلام بر تو، که توس، با آمدنت مدینه ایمان شد. و ما هر روز، در «مشهد» عاشقان، نگاهمان را به نگاه تو پیوند می زنیم.
    هر سحر، به کوچه های ایوان نگاه روشنت کوچ می کنیم و چون پرنده ای غریب، به گوشه حَرَمت پناه می بریم.
    هر روز، در سایه سار مزارت مویه کنان، شانه های خسته مان را می لرزانیم.
    هر شب، فانوس اشک هامان را روشن می کنیم و دست های عاطفه مان را به دامان پر مهر و محبت تو می آویزیم.
    و انگور، زهر آگین است ...
    مقابل هم نشسته اند؛ یک سو نهایت نفرت و دیگر سوی، نهایت مهربانی!
    مأمون، سرا پا کینه و امام سرا پا کَرم. برقی شوم، در نگاه مأمون موج می زند و چشم های گستاخش، پرده از راز مخوف درونش بر می دارند!
    و چشم های نجیب امام، سر به زیر و محجوب و آگاه از اسرار نهانی مأمون!
    مقابل هم نشسته اند؛ یکی از تبار پست ترین زمینیان و دیگری از نسل پاک ترینِ آسمانیان. مقابل هم نشسته اند؛
    یکی بنده بی چون و چرای شیطان و دیگری همسایه دیوار به دیوار خدا. ثانیه ها، لنگ لنگان قدم بر می دارند، ضربان زمان، کند شده و نفس هایش به شماره افتاده؛ حتّی هوا هم احساس خفگی می کند.
    دستی پیش میرود. دستی که قرار است روسیاهی خود را بر اوراق تاریخ بنگارد. دست خوب می داند که انگور، زهرآگین است.
    نگاه امام گذشته ها را مرور میکند ...
    نگاه امام علیه السلام زایر کوچه پس کوچه های مدینه میشود.
    نگاه امام، به طواف یک در سوخته میرود.
    نگاه امام، به در خانه کریم اهل بیت علیه السلام میرود.
    نگاه امام در غربت، مدینه را میجوید.
    و امام همچنان آرام است.
    لحظه ها می ایستند. صدای مویه ملایک بلندترمی شود.
    دست، خوشه انگور را به سمت امام درار میکند. دست بی شرمانه مرگ را به امام تعارف می کند:
    "بفرمایید ... یابن الحسن از این انگور میل کنید." و رضا (ع) تبسمی تلخ بر لب می نشاند و .......

     
    28 صفر رحلت پیغام دار آخرین، خاتم نبوت را نگین، حضرت رسول واپسین، عینیت قرآن کریم، حضرت رسول اکرم (ص) و همچنین شهادت کریم اهل بیت آقا امام حسن مجتبی (ع) و آقا علی بن موسی الرضا (ع) تسلیت باد

    یاعلی مدد...



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :خادمه الحسین(ع)::[یاحسین-ع]


    «رقیه دختر خورشید!»
    86/11/23 6:50 ع

    رقیه(س) دختر خورشید است...
    رقیه(س) از تبار نور و از جنس آبی آسمان است. رقیه(س)، رقیه(س) است.
    رقیه(س) جلوه دیگری از شکوه و عظمت حماسه عاشورا است. و حضور این کودک خردسال در متن نهضت سرخ حسینی بی هیچ شک و شبهه‌ای اتفاقی ساده و ناچیز نبوده است، چنانکه هر یک از کسانی که در واقعه نینوا حضور داشته‌اند، چون نیک بنگریم، حامل پیامی شگرف و شگفت بوده‌اند.
    به گواه تاریخ نگاران و مقتل نویسان رحلت شهادت‌گونه رقیه(س) اندکی پس از واقعه خونین کربلا در سال شصت و یکم هجری رخ داده است و در این هنگام وی سه یا چهار ساله بوده است. و نخستین نکته شگفت درباره رقیه(س)، شاید همین باشد که با چنین عمر کوتاهی، از مرزهای تاریخ عبور کرد و به جاودانگی رسید، آن گونه که برادر شیرخوارش علی‌اصغر(ع) به چنین مرتبه‌ای نایل شد.
    مصائب و شدائدی را که رقیه(س) از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام متحمل می‌شود، آنچنان تلخ و دهشتناک است که وجدان هر انسان آزاده و صاحبدلی را می‌آزارد و قلب و روح را متأثر و مجروح می‌سازد. تحمل گرمای شدید کربلا همراه با تشنگی، حضور در صحنه شهادت خویشاوندان، اسارت و ناظر رفتارهای شقاوت آلود بودن، آزار و شکنجه‌ های جسمی و روحی فراوان، دلتنگی برای پدر در خرابه شام و ...
    نشانگر مصائب عظمایی است که یک کودک خردسال با جسم و روح لطیف خود با آن مواجه شده است. از دیگر سو همین قساوت سپاه یزید است که بر عظمت نهضت سترگ عاشورا می‌افزاید، زیرا حضرت امام حسین(ع) با شناخت و پیش‌بینی تمام این مصائب و شدائد به قیام در راه احیاء دین جد بزرگوار خویش قد علم فرمود و چنین دشواری‌هایی نتوانست هیچ گونه خللی بر عزم استوار آن حضرت در راه آزمایش بزرگ الهی پدید آورد.
    رقیه(س) برهان بزرگ دیگری است بر حقانیت قیام امام حسین(ع) که تنها کسی می‌تواند چنین به مبارزه و مقابله با ستم برخیزد که مقصدی الهی داشته باشد،
    و رقیه(س) برهان بزرگ دیگری است بر مظلومیت عترت پاک پیامبر(ص) و رسواکننده سیاهکارانی است که داعیه جانشینی رسول خدا(ص) را سردادند
    و رقیه(س) برهان بزرگ دیگری است برای آن که اوج توحش و سنگدلی دژخیمان دستگاه بنی‌امیه برای همیشه تاریخ به اثبات بماند، و رقیه(س) فاتح شام و سفیر بزرگ عاشورا در این سرزمین است،
    و رقیه(س) برهان بزرگ دیگری است بر این حقیقت بزرگ که حق بر باطل پیروز خواهد شد و اینک پس از قرن‌های متمادی آنان که به مرقد مطهر آن حضرت در شام مشرف می‌شوند به عینه تفاوت میان مقام و مرتبه این کودک سه ساله را با خلیفه جابری چون یزید درمی‌یابند.

    فرا رسیدن سالروز شهادت دردانه امام حسین(ع) حضرت رقیه (س) تسلیت باد

    یاعلی مدد



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :خادمه الحسین(ع)::[یاحسین-ع]


    «مرگ سرخ»
    86/11/18 4:0 ع

    بسم رب الحسین (ع)

    سلام!
    چیزی از دهه ی محرم نگذشته عده ای تنها پوشیدن یک لباس سیاه را شاید از روی نذر به یادگار دارند.....
    عده ای حاجت خود یا شفای بیمار خود را گرفته حال دیگر نیازی به اشک حسین و یاد او نیست...
    دیگر آن همه شور حسینی کو؟!مگر نه آنکه کل یوم عاشورا!
    بی انصافی نمیکنم ولی نگاهی به دل خود بندازیم....
    آقا جان!
     ای حسین!
    با تو چه بگویم؟
    شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل و تو ای چراغ راه ای کشتی هدایت
    ای خونی که از آن نقطه صحرا جاودان می تپی و می جوشی و در بستر زمان جاری هستی ،
    و بر همه ی نسل ها می گذری و هر زمین حاصل خیزی را سیراب خون می کنی
    و هر بذر شایسته را زیر خاک می شکافی و می شکوفانی، و هر نهال تشنه ای را به برگ و بار حیات خرمی می نشانی.
    ای آموزگار بزرگ شهادت!
    برقی از نور را بر این شبستان سیاه و نومید ما بیفکن
    قطره ای از آن خون را در بستر خشکیده و نیم مرده ما جاری ساز!
    و تفی از آتش آن صحرای آتش خیز را به این زمستان سرد و فسرده ی ما ببخش!
    ای که "مرگ سرخ" را بر گزیدی تا عاشقانت از "مرگ سیاه" برهانی
     تا با هر قطره ی خونت ملت ها را حیات بخشی و تاریخی را به تپش آری
    و کالبد مرده و فسرده اعصار را گرم  کنی و بدان جوشش و خروش زندگی و عشق و امید دهی!
     ایمان ما ، ملت ما ، تاریخ فردای ما ،کالبد زمان ما "به تو و خون تو محتاج است"
    اگر..
    اگر....
    اگر........
    تنها محرم و عاشورا به یاد نیاوریم که حسین برای چه جنگید و خون داد... آن هم اگر تا به حال فهمیده باشیم.
    یاعلی مدد



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :خادمه الحسین(ع)::[یاحسین-ع]


    «بسم ا...»
    86/10/13 3:3 ع

      بسم رب الحسین(ع)

    به نام او و به یاد او و تنها برای رضای او آغاز می کنیم

    رسول خدا(ص):
    «اِن لِلحسین فی قُلوب المومنینَ مَحَبه مَکنُونَه لا تُبرَدَ اَبَدا»

    در دلهای مومنان عشق و محبتی نسبت به حسین نهفته است که هرگز به سردی نمی گراید.
    صدای «هل من ناصر» حسین (ع) در گوش زمان طنین انداز است...
    و....حسین(ع)  تاریخ ، امتها و نسلها را مخاطب خویش قرار داده است.
    لبیک گویان  ندای «هل من معین» سید الشهدا در تاریخ فراوان بوده اند .
    حسین فریاد زد تا نشستگان بر خیزند ، ندا سر داد تا جوانمردان به یاری حق بشتابند ، پیام فرستاد تا آزادگان لبیک گویند.
    شهید شد تا از خونش الهام بگیرند و از کربلایش درس بیاموزند. جان داد تا کالبد های سرد و افسرده جان بگیرند و گرم شوند و شور آفرین جوامع بشری شود
    نهضتهای بسیاری مدیون کربلاست قیامهای فراوانی الهام گرفته از عاشوراست
    و....انقلابیون بیشماری شاگرد مکتب شهادت حسین اند.
    ......

    تنها یک هفته باقیست تا آغاز ماه حماسه حسین! خواستم امشب که شب زیارتی ارباب است تو خونه ی خود آقا اگر توفیقی بود از خود آقا بنویسم...
    تا به حال از عاشورا چیزهای زیادی شنیدیم و کتابهای زیادی رو میشناسیم که در این زمینه نوشته شده اند
    عشق و علاقه ی ویژه ای که خصوصا در میان ما شیعه ها به آقا ابا عبد الله الحسین وجود داره من رو وادار کرد که در این ایام محرم از عاشورا و از آقام امام حسین(ع) بنویسم

    *از حسین دم زدن و از او نوشتن کار چندان آسونی نیست و هر کسی نمیتونه حق مطلب رو ادا کنه ولی از خود آقا مدد گرفتم و دل رو به دریا زدم
    شاید عامل اصلی بر نوشتنم، این سوال بود که همیشه ذهنم رو مشوش کرده بود:
    عشق من به ارباب از چه جهت میتونه باشه اشک ریختنم واسه چیه؟ آیا واسه اینه که اون رو شهید کردند با وجودی که حسین(ع) تشنه شهادت بود. اشک ریختنم واسه اسارت زینب و یتیمی فرزندان حسین (ع)است با وجودی که حسین(ع) هراسی از نثار کردن فرزندان و زندگیش در راه معبود خود نداشت
    مسلما چنین نیست زیرا که حسین هدفی والاتر از آنچه که برخی از ما تصور میکنیم داشت...
    خیلی از ماها متاسفانه به دلیل تحریفات معنوی که در مسئله عاشورا مطرح شده هدف خودمون رو گم کردیم و صرفا به خاطر اینکه از کوچیکی دیدیم که چنین مراسمی رو بر پا میکنند ما هم شور گرفتیم؛ کمتر کسی حادثه عاشورا رو اونجور که باید و شاید می شناسه و کمتر کسی به بعد «حماسی» عاشورا توجه میکنه و همین عدم آشنائی و توجه ما باعث شده که بسیاری بر ما خرده بگیرند....
    محرم سال گذشته به یاری خدا و امام حسین (ع) برخی از تحریفاتی رو که در زمینه حماسه عاشورا مطرح بود و وظایف ما در برابر این تحریفات را بیان کردم که امیدوارم مورد استفاده دوستان قرار گرفته باشه اما گذشته از این مسائل مسئله دیگه ای که  در این زمینه مطرح است بُعد «حماسی» حادثه عاشوراست این که آیا  قیام حسین بن علی(ع)  حماسه  دارد یا ندارد؟
    آیا شخصیت حسین بن علی(ع) یک شخصیت حماسی هست یا نیست؟
    ما باید شخصیت حسین بن علی(ع) را بشناسیم. این مرد که ما هرسال به نام او وقتها صرف میکنیم،پولها خرج میکنیم و روزها تعطیل میکنیم،باید خصوصیاتش برای ما شناخته شود و از جمله خصوصیات او همین است که آیا حسین(ع) یک شخصیت حماسی است یا نه؟
    آیا ما باید با وجود حسین و سرگذشت او یک احساس حماسی داشته باشیم یا یک احساس تراژدی،مصیبت و رثا و نفله شدن؟!!!

    بنده حقیر(خادمه الحسین-ع) و برادر عزیزم (خادم الحسین-ع) قصد داریم به یاری خدا در این وبلاگ که به نام خود آقاست بُعد حماسی حادثه عاشورا رو بررسی کنیم...
    از تمامی دوستان خواستارم که ما رو با نظرات و انتقادات خردمندانشون یاری کنند............یاعلی!

    *اللهم ارزقنا زیاره الحسین فی دنیا و الاخره

    یاعلی



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :خادمه الحسین(ع)::[یاحسین-ع]


    «آقا جان سلام!»
    86/9/25 3:30 ع

    بسم رب الحسین(ع)

    آقا جان سلام!
    زیاد شنیده ام آن لحظه ای که به معصوم سلام میکنی در واقع جواب سلام را میدهی!
    پس تو مرا خوانده ای!
    که اگر تو نخواسته بودی این لحظه اینجا نبودم...
     
    این بنده حقیرت را خوب میشناسی،آنقدر دم از عشقت زده ام که میدانی مدعی ای هستم که شاید گاه به گاهی به یادت می افتم
    و گاه با خجالت از خود میپرسم بیچاره! تو مجنونی ؟!
    آری دیوانه ام!
    که اگر نبودم دم از خود نمیزدم و نمیگفتم"من" .........من عاشقم! وای از این "من" که مرا!.................. باز هم من؟
    باید بگویم !که مرا از تو دور کردولی ....
    بگذار در حد ادعا هم که باشد بگویم که عشق منی! بگذار لااقل با ادعای عشقت عشق بازی کنم!
    آقا...
    دلم تنگ است ...ولی میدانم که مرا میبینی،که اگرنبود  اینقدر ملموس تو را حس نمیکردم؛که اگر نبود مرا نمیخواندی....
    آقا...
    دلم دیدن شش گوشه میخواهد ولی....ولی میترسم...... از چه؟! نمیدانم.....شاید از خود!!!

    خیلی از تو دور شده ا!دلم،دلتنگی میخواهد
    آقـــــــــــــــــــــا...
    بخدا دلم تو را میخواهد....دلم با تو بودن را میخواهد
    آقا!...................دیگر چه بگویم؟!
    حرف دلم را بهتر از خودم میدانی

    اینقدر مهربانی !یا آنقدر کوچکم که گلایه ای ازم نداری!!!
    ولی خود از خود گلایه دارم...
    مگر نه اینکه کل یوم عاشورا!پس چرا حال به این فکر افتاده ام که از تو بنویسم؟...حال که چیزی تا ماه داغ تو نمانده است؟!
    حال که عرفه نزدیک است؟! عرفه!!!
    شاید از سر عادت!! نه حتما از سر عادت است که باز حال به یادت افتاده ام!
    و بـــــــــــــعد از آن باز بی تو بودن را ادامه میدهم ...باز امسال به امید عرفه و نگاه تو در این روز، نشسته ام

    ولی شرمنده ام....
    میگویم دوستت دارم
    ولی گاهی فراموش میکنم که نگاهم میکنی...
    میگویم دوستت دارم
    ولی فراموش میکنم که تو دلیل بودنم هستی
    میگویم دوستت دارم اما..............خود لیلی خود هستم!!!
    آقا ...
    خجالت زده ام،اما...میخواهم بشوم آنچه که تو میخواهی!
    میخواهم که بخواهمت
    آقا ...
    من آمده ام! آمده ام با دل،از دل و برای دل بنویسم....
    آمده ام ...از" تو "بنویسم
    آقای من!
    عشق من!....
    عشقم باش....

    جز آنکه قبولم نموده است و به خدمت
    دمی به زمزمه ی عشق او ز دل نخموشم

    اللهم ارزقنا زیاره الحسین فی دنیا و الاخره...
    التماس دعا....

    یاعلی



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :خادمه الحسین(ع)::[یاحسین-ع]


    <      1   2      
    ...آمار وبلاگ...

    ...آرشیو...

    ...اشتراک در خبرنامه...

    ...طراح قالب...