«دو چهره ی حادثه کربلا»
86/10/20 9:12 ع
بسم الله الرحمن الرحیم
و اینک به یاری خدا میخواهیم از حماسه بگوئیم .حماسه ای که تاریخ را تغییر داد .
حماسه ای که در دلهای آزادگان تا ابد حرارت ایجاد کرد . حرارتی که خاموشی ندارد و نسل به نسل و سینه به سینه انتقال یافته و هر روز جلائی بیشتر میبابد.
حسین ( ع ) یک شخصیت حماسی است اما نه آنطور که جلالالدین خوارزمشاه یک شخصیت حماسی است و نه آنطور که رستم افسانهای یک شخصیت حماسی است . حسین ( ع ) یک شخصیت حماسی است ، اما حمـــاسه انسانیت ، حماسه بشریت ، نه حماسه قومیت . سخن حسین ( ع ) ، عمل حسین ( ع ) ، حادثه حسین ( ع ) ، روح حسین ( ع ) همه چیز حسین ( ع ) هیجان است ، تحریک است ، درس است ، القاء نیروست ، امـــــــا چهجور القاء نیروئی ؟ چه جور درسی ؟ آیا از آن جهت که مثلا به یک قوم بخصوص منتسب است ؟ ! یا از آن جهت که شــرقی است ؟ یا از آن جهت که مثلا عرب است و غیر عرب نیست ؟ ! یا به قول بعضی از ایرانیها از آن جهت که مثلا زنش ایرانی است ؟ ! اساسا در وجود حسین ( ع ) یک چنین حماسههائی نمیتواند وجود داشته باشد و علت شنـــاخته نشدن حسین ( ع ) هم همین است . چون حماسه او بالاتر و مافوق اینگونه حمـــــــاسههاست ، کمتر افـــــراد میتوانند او را بشنـــاسند . حالا ببینیم که واقعا چطور است ؟ شما در جهان یک شخصیت حماسی مانند شخصیت حسینبنعلی ( علیهماالسلام ) از نظر شدت حمـــاسی بودن و از نظر علو و ارتفاع حماسه یعنی جنبههای انسانی نه جنبه قومی و ملی پیدا نخواهید کرد . حسین ( ع ) سرود انسانیت است ، نشید انسانیت است و به همین دلیل نظیر ندارد، و به جرأت عرض میکنم که نظیر ندارد.شما در دنیا حماسهای مانند حماسه حسین بنعلی (ع) پیدا نخواهید کرد ، چه از نظر قدرت و قوت حماسه و چه از نظر علو و ارتفاع و انسانی بودن آن.و متاسفانه ما مردم این حماسه را نشناختهایم. حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد ، یک صفحه سفید و نورانی و یک صفحه تاریک،سیاه و ظلمانی که هر دو صفحهاش یا بینظیر است و یا کم نظیر.اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بینظیر و یا کم نظیر میبینیم .من جرات نمیکنم بگویم جنایتی مثل جنایت کربلا در دنیا وجود نداشته است، ولی میتوانم بگویم در مشرق زمین وجود نداشته است .از این نظر حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدی است ، یک مصیبت است ، یک رثـاء است . این صفحه را که نگاه میکنیم ، در آن ، کشتن بیگناه میبینیم ، کشتن جوان میبینیم ، کشتن شیرخــــوار میبینیم ، اسب بر بدن مرده تــاختن میبینیم ، آب ندادن به یک انسان میبینیم ، زن و بچه را شلاق زدن میبینیم ، اسیر را بر شتر بی جهاز سوار کردن میبینیم . از این نظر قهرمان حادثه کیست ؟واضح است وقتی که حادثه را از جنبه جنایی نگــاه کنیم ، آن که میخورد قهرمــــان نیست ، آن بیچـــاره مظلوم است.قهرمان حادثه در این نگاه یزیدبنمعاویه است ، عبیداللهبنزیاد است، عمرسعد است، شمربنذیالجوشن است، خولی است و یک عده دیگر . لذا وقتی که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه می کنیم ،فقط جنــایت و رثاء بشریت را می بینیم. پس اگر بخواهیم شعر بگوئیم چه باید بگوئیم؟باید مرثیه بگوئیم و غیر از مرثیه چیز دیگری نیست که بگوئیم .باید بگوئیم :
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد فریاد العطش ز بیابان کربلا
اما آیا تاریخچه ی عــاشورا فقط همین یک صفحه است؟ آیــــا فقط رٍثاء است ؟ فقط مصیبت است و چیز دیگری نیست اشتباه ما همین است . این تاریخچه یک صفحه ی دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه ، دیگر پسر معــاویه نیست ، پسرزیاد نیست ، پسر سعد نیست ، شمر نیست . در آنجا ، قهرمان حسین ( ع ) است . در آن صفحه ، دیگر جنایت نیست ، تراژدی نیست ، بلکه حمـــــاسه است ، افتخــــار و نورانیت است ، تجلی حقیقت وانسانیت است ، تجلی حقپرستی است . آن صفحه را که نگاه کنیم ، میگوئیم بشریت حق دارد به خودش ببالد . امـاوقتی صفحه سیاهش را مطالعه میکنیم میبینیم که بشریت سر افکنده است و خودش را مصداق آن آیه میبیند که میفرماید : « قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک »مسلما جبرئیل امین در مقابل اعلام خدا که فرمود : « انی جاعل فی الارض خلیفة » سـؤالی نمیکند ، بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریت را میدیدند و صفحه دیگر آن را نمیدیدند ، از خـــدا این سؤال را میکردند که آیا میخواهی کسانی را در زمین قرار دهی که فساد کنند و خونها بریزند ؟و خدا در جواب آنها فرمود : « انی اعلم ما لا تعلمون » من میدانم چیزی را که شمــا نمیدانید . آن صفحه ، صفحهای است که ملک اعتراض میکند ، بشر سرافکنده است و این صفحه ، صفحهای است که بشریت به آن افتخار میکند .چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم ؟ و چرا باید همیشه جنایتهای کــربلا گفته شود ؟چرا همیشه باید حسینبن علی ( ع ) از آن جنبه ای که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه مـــــا قرار بگیرد ؟چرا شعارهائی که به نام حسینبنعلی ( علیهماالسلام ) میدهیم و مینویسیم ، از صفحه تاریک عـــاشورا گرفته شود ؟ چرا ما صفحه نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم ، در حـــالی که جنبه حماسی این داستان صد برابر بر جنبه جنائی آن میچربد . و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن خیلی میچربد پس بـــاید اعتراف کنیم که یکی از جانیهــــای بر حسین بن علی ( علیهما السلام ) ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحهاش را میخــوانیم ، و صفحه دیگرش را میخوانیم . جانیهای بر امامحسین ( ع ) آنهائی هستند که این تــــاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و میکنند . حسین ( ع ) را یک روز کشتند و سر او را از بدن جدا کردند ، اما حسین ( ع ) که فقط این تن نیست ، حسین ( ع ) که مثل من و شمانیست ، حسین ( ع ) یک مکتب است و بعد از مرگش زندهتر میشود . دستگاه بنیامیه خیال کرد که حسین ( ع ) راکشت و تمام شد ، ولی بعد فهمید که مـرده حسین ( ع ) از زنده حسین (ع) مزاحمتر است، تربت حسین ( ع ) کعبه صاحبدلان است . زینب هم به یزید همین را گفت . گفت اشتباه کردی ، « کد کیدک واسع سعیک ، ناصب جهدک فوالله لا تمحواذ کرنا ، و لا تمیت وحینا » ، هر نقشهای که داری بکـــار ببر ولی مطمئن بــاش تو نمیتوانی برادر مرا بکشی وبمیرانی ، برادر من زندگیش طور دیگر است ، او نمرد ، بلکه زندهتر شد .
پی نوشت1 : این بحث ادامه دارد ...
پی نوشت 2 : در تهیه این مطلب از کتاب حماسه حسینی استفاده شده است.
پی نوشت 3 : برای گسترش فرهنگ ناب حسینی و اهداف واقعی این حماسه شما بازدیدکننده عزیز چه کرده ای ؟
یا علی (ع) ...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ :