«دو چهره ی حادثه کربلا 2»
86/10/26 6:36 ع
در ادامه بحث درباره دو چهره ی حادثه کربلا باید بگیم در زمانهای قدیم مرثیه گوها مثل مرثیه گوهای حالا نبودند . " کمیت " مرثیهگو بود ، " دعبل خزائی " مرثیه گو بود . همان دعبلخزائی که گفت پنجاه سال است که من دار خودم را بدوش کشیدهام . او طوری مرثیه میگفت که تخت خلفای اموی و عباسی را متزلزل می کرد. او که محتشم نبود! شعرای ما چرخ و فلک را مسئول شهادت حسین دانسته اند. کمیت که این جور نبوده . یک قصیده که میگفت دنیا را متزلزل می کرد ، ولی با تاریخچه ی حسین ، با نام حسین ، با مرثیه ی حسین.
دیدند عجب ! قبر حسین هم مصیبتی برای ما شده است. تصمیم گرفتند که قبرش را از بین ببرند. قبرش را خراب کردند،تمام آثار آن را محو کردند ، پستی و بلندیهای زمین را یکسان کردند ، به محل قبر آب انداختند به طوری که احدی در آن سرزمین نفهمد که قبر حسین در کدام منطقه بوده است. اما مگر شد ؟ حتی روی آوردن مردم به آن بیشتر هم شد.
خود متوکل یک سرمغنیه (رئیس رقاصه ها ) داشت ، یک وقتی با او کار داشت و سراغ او را گرفت ، گفتند نیست . گفت کجاست ؟ گفتند به مسافرت رفته است . بعد از مدتی که آمد ، متوکل از او سؤال کرد کجا رفته بودی ؟ جواب داد برای زیارت به مکه رفته بودم ، متوکل گفت الان که وقت زیارت مکه نیست ، نه ماه ذیالحجه است که وقت حج باشد ، و نه ماه رجب است که وقت عمره باشد ، و اصرار کرد که باید بگوئی کجا رفته بودی ، بالاخره معلوم شد این زن به زیارت حسینبنعلی ( علیهماالسلام ) رفته بود که متوکل آتش گرفت ، فهمید نام حسین ( ع ) را نمیشود فراموشاند .
من نمیدانم کدام جانی یا جانیهائی ، جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی ( علیهماالسلام ) وارد کردند ، و آن اینکه هدف حسینبنعلی ( علیهماالسلام ) را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحیها در مورد مسیح گفتند درباره حسین ( ع ) گفتند که حسین ( ع ) کشته شد برای آنکه بارگناه امت را به دوش بگیرد ، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد ، حسین ( ع ) کشته شد برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود ، بیشتر بشود . لذا بعد از این انحراف چارهای نبود جز اینکه ما فقط صفحه سیاه و تاریک این حادثه را بخوانیم ، فقط رثاء و مرثیه ببینیم .
من نمیگویم آن صفحه تاریک را نباید دید بلکه باید آن را دید و خواند ، اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد . اینکه گفتهاند رثاء حسینبنعلی ( علیهما السلام ) باید همیشه زنده بماند ، حقیقتی است و از خود پیغمبر ( ص ) گرفتهاند و ائمهاطهار ( علیهم السلام ) نیز به آن توصیه کردهاند . این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود . این ذکری ، این یادآوری نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید ، اما در رثای یک قهرمان . پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید ، و گرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بیدست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد ، و گریه ملتی برای او معنی ندارد . در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا بکنید ، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازهای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید ، شما هم عدالتخواه بشوید ، شما هم با ظلم و ظالم نبرد بکنید ، شما هم آزادیخواه باشید ، برای آزادی احترام قائل باشید ، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه ؟ شرف و انسانیت یعنی چه ؟ کرامت یعنی چه ؟ اگر صفحه نورانی تاریخ حسینی را ما خواندیم ، آن وقت از جنبه رثائیش میتوانیم استفاده بکنیم و گرنه بیهوده است . خیال میکنیم حسینبنعلی( علیهماالسلام ) در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا العیاذبالله حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از هزار و سیصد سال ، آنهم در جوار رحمت الهی ، منتظر است که چهار تا آدم فکسنی برای او گریه بکنند تا تسلی خاطر پیدا کنند !
چند سال پیش در کتابی دیدم که نویسنده مقایسهای میان حسینبنعلی ( علیهماالسلام ) و عیسی مسیح کرده بود ، نوشته بود که عمل مسیحیها بر عمل مسلمین ( شیعیان ) ترجیح دارد ، زیرا آنها روز شهادت عیسیمسیح را جشن میگیرند و شادمانی میکنند ، ولی اینها در روز شهادت حسینبنعلی ( علیهماالسلام ) مرثیهخوانی و گریه میکنند . عمل آنها بر عمل اینها ترجیح دارد ، زیرا آنها شهادت را برای عیسیمسیح موفقیت میدانند نه شکست ، و چون موفقیت میدانند شادمانی میکنند . اما مسلمین شهادت را شکست میدانند و چون شکست میدانند گریه میکنند . خوشا به حال ملتی که شهادت را موفقیت بشمارد و جشن بگیرد و بدا به حال ملتی که شهادت را شکست بداند و به خاطر آن مرثیه خوانی بکند .
جواب این است که اولا دنیای مسیحی که این شهادت را جشن میگیرد ، روی همان اعتقاد خرافی است که میگوید عیسی کشته شد تا بارگناه ما بریزد ، و چون به خیال خودش سبکبال شده و استخوانش سبک شده آن را جشن میگیرد ، در حقیقت او جشن سبکی استخوان خودش را به خیال خوش میگیرد، و این یک خرافه است.
ثانیا این همان فرق اسلام و مسیحیت تحریف شده است که اسلام یک دین اجتماعی و مسیحیت دینی است که همه ی آن چیزی که دارد اندرز اخلاقی است. گاه به یک حادثه از نظر فردی نگاه میکنیم و گاه از نظر اجتماعی . از نظر اسلام ، شهادت حسین بن علی از دیدگاه فردی یک موفقیت بود. برای شخص حسین بن علی این شهادت شکست بود یا موفقیت ؟ و خود حضرت هم روز اول فرمود :
خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید الفتاه ، و ما اولهمنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف.
این از نظر شخصی و فردی ، اما اسلام یک طرف دیگر هم دارد ، قضایا را همیشه از جنبه شخصی مطالعه نمیکند ، از جنبه اجتماعی هم مطالعه میکند . حادثه عاشورا از جنبه اجتماعی و نسبت به کسانی که مرتکب آن شدند ، مظهر یک انحطاط در جامعه اسلامی بود ، لذا دائما باید یادآوری بشود که دیگر چنین کاری را مرتکب نشوند .
برگرفته از کتاب حماسه حسینی با مختصر تخلیص
لیست کل یادداشت های این وبلاگ :