«طواف عشق»
85/11/9 12:43 ص
بسم رب الحسین(ع)
السَلامُ عَلَیک یا عَبد الصالِح
المُطیعُ لله و الرَسولُ یا اباالفَضل العَباس
چون کمر بهر طواف عشق بست .....در طواف اولش افتاد دست
دور دوم در مطاف یاورش.....شد فدای دوست دست دیگرش
دور سوم خون به جای اشک خورد.....تیر دشمن آمد و بر مشک خورد
دور چارم داشت عزم ترک سر.....کرد پیش تیر ،چشمانش سپر
دور پنجم از عمود آهنین.....گشت سرو قامتش نقش زمین
گشت در دور ششم از تیغ تیز.....عضو عضو قطعه قطعه ریز ریز
دور هفتم داده بود از کف قرار.....خویشتن را دید در آغوش یار
با زبان حال میگفتش بتول.....آفرین عباس من حجٌت قبول
پس حسین آمد در آغوشش گرفت.....این سخن آویزه گوشش گرفت
کای ابوفاضل فدایت یاورت.....مادرم زهراست جانا مادرت
دستت از تن شد جدا رعنا گلم.....سرو باغ مرتضی جان و دلم
چشمهای تو بخون آغشته است.....شرمسارم من لبانت تشنه است
سر به زانویم گذارای نازنین.....سرو بستان دل ام البنین
درکنار تو کمر بشکسته ام.....بی تو عباسم به غم بنشسته ام
بی تو چون سوی مدینه رو کنم.....بی تو چون جان و دلم خوشبو کنم
گر بپرسد مادرت حال تو را.....شرم دارم گویم احوال تو را
چشم بگشود آن علمدار شرف.....گفت با مولا و سردار شرف
کای عزیز جان زهرا یا حسین....زینب بستان طاها یا حسین
سر چه باشد تا که درپایت نهم....دست چه بود که در راهت دهم
چشم تا باز است در آن پا بنه.....نقش جان در ساحل دریا بنه
گر بپرسد مادرم حال مرا.....پرسد از تو اصل احوال مرا
گو بپای عشق من جان داده است.....جان به قصد وصل جانان داده است
لیک دارم خواهشی از سرورم.....عذرخواهی از جناب اصغرم
یا باب الحوائج
*اللهم ارزقنا زیاره الحسین فی الدنیا و الاخره
التماس دعا...
یاعلی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ :